جدول جو
جدول جو

معنی گره گشایی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گره گشایی کردن(زی وَ زَ دَ)
گره باز کردن. مجازاً مشکلی را آسان کردن:
بهوش باش دلی را به سهو نخراشی
به ناخنی که توانی گره گشایی کرد.
صائب
لغت نامه دهخدا
گره گشایی کردن
باز کردن گره، آسان کردن کار کسیمشکل گشایی کردن: بهوش باش دلی را بسهو (بقهر) نخراشی بناخنی که توانی گره گشایی کرد. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار